محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

داستانهای پارسانامه (نی نی و ما)

16 ماهگیت مبارک عروسکم (یه پست ناقص از روز تولد 16 ماهگیت)

عشق من 16ماهه شدی دیشب پدرجون به این مناسبت برات شیرینی خرید توهم که عاشق خامه همش میخواستی بیشتر بخوری اینم بگم که یه پسر نازی شدی که نگوو ناز بودیا ناز تر شدی آقا شدی دیگه لجبازیات از نصف هم کمتر شده بدغذا نیستی میشینی برای خودت نقاشی میکشی  در حد یه نی نی هفده ماهه البته اینکه دوست داری گولمون بزنی همچنان ادامه داره ولی خب نکات مثبتت خیلی افزایش پیدا کرده   بهت میگیم اسب چی میگه میگی پیتیکو ...پیتیکو و بالا پایین میپری میگیم پاتو بیار بالا میاری به پا میگی با   دستتم که میگیم میاری بالا ومیگی د با فتحه قبلا وقتی کار بدی میکردی میگفتی بای بای... الان با این دستتم میزنی روی اون یکی و با...
30 بهمن 1392

اولینها... لالایی و ...

نازنینم بالاخره وقت شد بیام عکساتو بذارم بعد هم تابشه به دوستامون سرمیزنم   عزیزدل مامانی این ماه یه اتفاقایی افتاد که باعث شد اولینهای این ماهت رقم بخوره یکیش اومدن برف درست و حسابی بود که 13 دی رفتیم اولین برف بازی عمرت اینم عکسای اونروز        دوتا اسکیموی کوچولو توی عکسای زیر دیده میشن     چایی تواین هوا آی میچسبه    بفرما چایی داداش   عکس زیر نمایی از حیاط برفیمون   عکسای زیر عکسای اولین باری که حوله پالتویی پوشیدی دوست داری با چی بخورمت خوشمززه من   عاشق سینه چاکتم نفسم دمپاییهاش نپوشیده برات کوچیک شده بود ...
11 بهمن 1392

15ماهگیت بایه عالمه تاخیرمبارک ...جدی؟

عشقولی فینگیلی من  درروزهایی که نتونستم بیام اینجا و برات بنویسم زندگیمون وارد یه مسیر جدید شد برای اینروزایی که درپیشند خودمو اماده کردم خیلی دراین موارد فکرکردم اینقدر دیر اومدم که نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بگم اول بذار بگم تولد 15 ماهگیت بعد از این همه پایین و بالا توی زندگیمون مبارک دیگه داریم به 16 ماهگیت نزدیک میشیم و من هنوز اندر خم یه کوچه ام حالا بذار برات بگم از شیطونیای جدیدت گلم اولیش اینکه از وقتی اومدیم خونه پدرجون دیگه پدرجونت یه خواب مستمر نداشته تا پدرجون خوابش میبره تو شیرجه میزنی روش یه نفر هم هست که به شدت دوستش داری ووقتی هست که مدام صداش میزنی وقتیم که نیست بازم دنبالش میگردی و اون کسی ن...
10 بهمن 1392
1